وقتی که زندانبان جلو آمد
خورشید را با دست بسته توی زندان دید
در تکتک سلولهای سنگی دیوار
حسی درخشان دید
از دیدن این صحنه فوری بر زمین افتاد
او عاشق تسبیحهای صبحگاهت شد
با دستهای بستهات او را
از بند تاریکی رها کردی
اینطور تا پایان عمرش سربهراهت شد
منیره هاشمی